کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : حسن لطفی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : مسمط    

با تمامِ هستی‌ات خود را ندیدن مشکل است            سخت‌تر از خود زِ اولادَت بُریدن مشکل است
نیمه شب از خوابِ طفلانت پریدن مشکل است            بعدِشان یک لحظه حتی آرمیدن مشکل است


یک شبه یکباره یک‌دَم قَد خمیدن مشکل است

از جگر از جان مگو وقتی که مادر نیستی            از غمِ طفلان مگو وقتی که مادر نیستی
از دلی سوزان مگو وقتی که مادر نیستی
            آه از باران مگـو وقتی که مـادر نیستی

داغِ مادر را فقط قدری چشیدن مشکل است

از همه از هرکسی او بیشتر آورده است            هرکه با سر آمده خانم سه سر آورده است
او فقط خود را نه بلکه دو پسر آورده است
            دو پسر نه دو سپر نه دو جگر آورده است

قبلِ قربانی شدن شانه کشیدن مشکل است

داد اول بـاز هَـم روزیِ مـیـکـائـیـل را            بعد از آن خانم تَـفَـقُـد کرد عزرائیل را
بعـد لطـفی کرد با پا بـالِ جـبرائـیـل را
            بعد هم آورد از خـیـمه دو اسماعـیل را

آه ابراهیم این غم را شنیدن مشکل است

زینب آمد یا که نه می‌آمد آنجا فـاطـمـه            زینب است این یا حسن یا که علی یا فاطمه
گفت عباس از ادب این کیست آیا فاطمه؟
            لافـتـا الا عـلـی لا سـیـف الا فــاطــمـه

کربلا را بی‌حضورش آفریدن مشکل است

در شُکوهِ او عـلی را حق تعالی ریخته            در حجابِ او خودش را نیز مولا ریخته
تـشنه است اما به زیرِ پاش دریا ریخته
            کاسه آبی پُشتشان با گریه زهرا ریخته

گفت پیشِ محضرش با سر رسیدن مشکل است

با زبان حال گفت: آقا دو جانم را ببـین            پیـشِ رویِ خود تمامِ خـانِـمانم را ببـین
پیرمردِ این حرم دو نوحه خوانم را ببین
            ای تـمـام هـستی‌ام لطفاً جـوانم را ببـین

بعدِ اکبر ماندن و جامه دریدن مشکل است

چادرِ مادر به سر کرد و از این غم گریه کرد            گریه کرد و پیشِ او اربابِ عالم گریه کرد
گریه کرد و پشتِ او عباس یکدَم گریه کرد
            زیرِ لب تا گفت مادر، مادرش هم گریه کرد

گفت بی سوگند از اینجا پریدن مشکل است

بِیـنِ خـیمه بود و می‌آمد صدایِ بچـه‌ها            مادر است و کاش میرفت او بِجای بچه‌ها
حیف آبی نیست ریزد پُشتِ پای بچه‌ها
            وای می‌آمد زِ مـیـدان نـالـه‌های بچـه‌ها

دیدنش که هیچ مادر را ندیدن مشکل است

اینکه هردَم با شهیدان بود حالا نیست نیست            اینکه با اکبر پریشان بود حالا نیست نیست
با حسینِ خویش نالان بود حالا نیست نیست
            زیرِ تیر و سنگ‌باران بود حالا نیست نیست

از میانِ نیزه‌ها مادر شنیدن مشکل است

ناله‌ها می‌آمد و زینب صدا میزد حسین            حالشان بَد میشُد و زینب صدا میزد حسین
یک نفر سَر میزد و زینب صدا میزد حسین
            گفت عونَش اَشهدُ، و زینب صدا میزد حسین

سمتِ او در بِینِ نامحرم دویدن مشکل است

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر جهت انطباق با روایات معتبر تغییر داده شد لازم به ذکر است که موضوع سخنان حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با سیدالشهداعليه‌السلام است حتماً باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. ضمناً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) فقط عون فرزند حضرت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

با برادر گـفت آقاجان دو جـانم را ببین            پیـشِ رویِ خود تمامِ خـانِـمانم را ببـین

بیت زیر جهت رعایت بیشتر شأن اهل بیت تغییر داده شد، شایسته است توجه بیشتری در الفاظ بکار برده شده برای اهل بیت داشته باشیم

پیرمردِ این حرم دو نوحه خوانم را ببین            ای جوانمُرده کمی دو نوجـوانم را ببین

محمد و شهادت شهادت عون و محمد، مدح حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن فعولن قالب شعر : غزل مثنوی

مـائـیـم حُــر کــربــلای زیـنـب            سرباز بی چون و چرای زینب
با یک نگاهش عاقبت به خیریم            باشد رضای حق رضای زینب


مــثـل تــمــامـی مــدافــعــانــش            سـر می‌دهـیـم آخـر برای زینب
عـون و مـحـمـد هـای مـا فـدای            یک تـار مـوی بچـه‌هـای زینب

امـروز دزد قــافـلـه زیـاد اسـت            شمر و سنان و حرمله زیاد است
از شیـعه بی‌انـدازه کـیـنه دارند            مهر ابـوسـفـیـان به سیـنه دارند

هم خلق‌شان هم خوی‌شان یهودی‌ست            امـیدشان بر حـاکم سعـودی‌ست

حق و حـقـیقـت را شهـید کردند            وهـابـیـت را رو سـپـیـد کـردنـد
میلی به غیر زور و زر ندارند            در جنگ رو در رو جگر ندارند
شـیـعـه ولی سـربـاز کـم نـدارد            تـاب تــمــاشــای ســتــم نــدارد
ای وای اگر که حوصله سر آید            اذن جـهـاد از سـوی رهـبـر آید
با “یاعـلی” محـشر می‌آفـریـنـیم            فـتحی چنان خـیـبر می‌آفـریـنـیم
شامـات خـط قـرمـز مـوالی‌ست            غصب حرم کردن که خوش خیالی‌ست
تـا شـام دارد لـشـگــر عـجـم را            دشـمـن نـبـیـنـد سـایـۀ حــرم را
دلـواپـسـی بـهــر حــرم نـداریـم            سـیـد عـلـی داریـم غــم نـداریـم
گرچه حرم امروزه در امان است            هر فصل شیعه فصل امتحان است

دل می‌تـپـد با هر فـراز روضه            با من بـیـا تـا پـیـشـواز روضـه
دور از نگـاه مضـطـر عـقـیـلـه            هر دو جوان از محضر عـقـیله
با شـور و با شـوق زیاد رفـتـند            اذن جـهــاد آقـا کـه داد رفـتــنـد
با مـیل خود با افـتـخـار رفـتـنـد            مـثـل دو کـوه اسـتــوار رفـتـنـد
بی واهـمه از تـیر و تـیغِ دشمن            بـا اتّـکا بـر حـیِّ ذات ذوالـمـن
هر دو یل زینب به سوی میدان            رفـتـند بهـر بـذل جان به جانان
با هر رجـز از نـیـتـش خبر داد            وقـتی محـمـد با گـلایـه سر داد:
»نَـشـکـوا اِلی اللهِ مِنَ الـعُـدوانِ            قِــتـالِ قَــوم فِـی الــرَّدی عـیـانِ
قَــد تَــرَکــوا مَــعــالِـمَ الــقــُرآنِ            وَ مُـحـکَـمُ الـتّـَنزیـلِ وَ الـبـیـان«
از ابن ملـجـم کـربـلا که پُر شد            از قـنـفـذ و مغـیـره‌ها که پُر شد
در چـنگ اشـرار حـسـود افـتاد            از خستگی شمشیر و خود افتاد
این سوی میدان از فـرس محمد            سوی جـنانـش عاشـقـانه پَـر زد
آن ســوی مـیــدان بــلا بــرادر            بـا تیغ کین ای وای گـشته پرپر
گرچه عصای دست مادرش بود            او هـدیـه مـادر به دلـبـرش بود
نه یک نـفـر ده‌ها نـفـر رسیـدند            اولاد زینب را به خون کـشیدند
ذکـر زنـان خـیـمـه: وای زیـنب            قامت کمان خیمه …وای زینب
در خیمه از غم یکّه بر زمین خورد            هر شیشۀ عمرش که بر زمین خورد
هم با امـام خـویش هم قـسـم شد            هــم مــادر مــدافــع حــرم شــد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل عدم رعایت قافیه که اصلی ترین رکن شعر است تغییر داده شد، لازم به ذکر است چند سالی است قالب شعری جدیدی به نام غزل مثنوی تعریف و بعضی از شعرا در این قالب شعر می سرایند، غزل مثنوی شعری است که ابتدا با ردیف و قافیه غزل اغاز میشود اما در ادامه به دلیل گسترگی مفاهیم شاعر با شیوۀ قافیه مثنوی شعر را ادامه می دهد، در حالیکه در شعر بالا با بیت ( امروز دزد قافله زیاد است) شروع شده سپس چند بیت بعد با قافیه غزلی ادامه پیدا کرده دوباره شیوۀ قافیه مثنوی و .... که این عملکرد نادرست است که ما سعی کردیم با جابجایی ابیات و تغییر بعضی از مصراع ها ایرادات وارده را اصلاح کنیم، هرچند این قالب شعری در کتب متقدم نیامده و شعرای معرف هم در قالب شعری نسروده اند، اما بخواهیم در این قالب شعر بسرائیم باید حداقل قاعده های آن رعایت شود و معنا ندارد هر جا قافیه به تنگ آمد قاعده را رعایت نکنیم.

بی واهمه از تـیر و تیغ و نیـزه            در مـعـرکـه بـا اقـتـدار رفـتـنـد
هر دو یل زینب به سوی میدان            نوبت به نوبت به شکار رفـتـند

این سوی میدان از فـرس محمد            با صورت گـشـتـه کـبـود افـتـاد
آن ســوی مـیــدان بــلا بــرادر            بـا ضـربـۀ سخـت عـمـود افـتاد
با ضربت شمـشیر و نیـزه‌ها نه            داغ بــرادر دیــد و زود افــتــاد
گرچه عصای دست مادرش بود            اما شکست …اما چه سود افتاد

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

در دو جهان دُرّ و‌ گهر زینب است            حوریه در شکل بشر زینب است
تیغ حسین است و سپر زینب است            شـیـرزن وقت خـطـر زینب است


نـیــم عــلـی نـیــم شـده فــاطــمــه
دخـتـر زهـرا نـه! خـود فـاطــمـه

مثـل عـلـی عـابـدۀ هـر شب است            صبح ولی قاتل صد مرحب است
چـادر او سنـگـر این مذهب است            کـعـبه ما سـینه زنان زینب است!

حـلـم‌ِ تـمـام عـلـمِ تـمـام اسـت این
واسـطـه بـیـن دو امـام اسـت ایـن

آیــــنــــۀ عـــزت پـــــرودگـــــار            بـت شــکــن بـی‌تــبــر روزگـــار
دو پسرش چون دو سر ذولـفـقـار            در وســط خـیــمــه نــدارد قــرار

وقـت رجـز خـوانـی زیـنـب شـده
نــوبـت قـــربــانــی زیـنـب شــده

ای پــسـر مــادرم ای بـی‌نـظـیـر!            خُـرده به وسـع کـم زیـنب نـگـیـر
این دو جوان‌اند به عـشق تو پـیر            عـبد حـسین‌اند و تو نـعـم الامـیـر

وارث رزم و شــرف جـعـفـرانـد
نــذر سـر مــوی عــلـی اکـبــرنـد

کـاش بـجـای تو پـریـشـان شـونـد            جای تو در قـتـلـگه عـریان شوند
غــارت دزدان بـیــابــان شــونــد            طـعـمه هـر سـم سـتـوران شـونـد

ذبـح شـونـد ایـن دو بـجـایـت اخـا
هــر چـه کـه دارنــد فـدایـت اخــا

حـاجـتـم امـروز روا شـد حـسـین            گـوشـه‌ای از دیـنـم ادا شد حـسین
بـد گـره‌ای بـود که وا شد حـسـین            زیـنـبـت ام‌الـشـهــدا شـد حــسـیـن

این دو کـه رفـتـنـد تـو امـا بـمـان
یـا که بـه مـیـدان بـبـرم یـا بـمـان

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیاتی که شامل سخنان حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با سیدالشهداعليه‌السلام است حتماً باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. ضمناً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) فقط عون فرزند حضرت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل مثنوی

از غـم غـربت مـولا به تنـش تب دارد            دو پسر دارد و یک زمزمه بر لب دارد
به فدای سر تو! هرچه که دارم این است            چه کنم؟هست همین هرچه که زینب دارد


ارث زینب قد خم بود، قسم داد و گرفت            إذن خود را هم از آن قـدّ مـورّب دارد
پسرش رفت به میـدان و شغـالان دیدند            شیر این بیشه عجب باد به غبغب دارد
رفت و فـریـاد برآورد بـرادر! بـشـتاب            تـیغ ورّاث عـلی از دو طرف لب دارد
حق همین است که قـربانی اکبر بشویم            زینب است این که دو فرزند مؤدب دارد
از یمین می‌روم از سمت یسارش با تو            دشمـن مـعـرکه یک روزِ مـعـذّب دارد
بـد به دل راه مـده مـطـمـئـناً پـیـروزیم            مادر ماست که در خـیمه، مرتّب دارد:

زیر لـب زمـزمـه نـاد عـلـی می‌خـواند            دارد از هـیـبـت اولاد عـلـی می‌خـوانـد

هر دو چون حیدر کرار شدند در پیکار            هر دو در مرکز این دایره و چون پرگار
دور خود ساخته‌اند از سر دشمن کوهی            تن بی سر چقدر ماند و در این انبوهی
خُدعه زد دشمن بی عرضه و ترسو ای وای            بارش تیـر شد آغاز ز هر سو ای وای
ناگهـان هردو بـرادر به کـمـین افـتادند            زیر بـاران جـفـا هـر دو زمـین افـتادند
بدن هر دو پر از تیر، به هم دوخته شد            چشم هر دو پسرِ شیر به هم دوخته شد
این طرف، حادثه از چشم زنی دور افتاد            آن طرف در وسط خیمه دلی شور افتاد
گَرد، خوابید و شد آن واقعه پیدا کم کم            چشم مادر نگـران شد به پسرها کـم کم
عاقبت واقعه، شد آنچه که زینب می‌خواست            نذر من گشت اَدا! شکر، حسینم برجاست

پـسرانم به فـدای سر تو، غـم نـخـوری            هر دو قربان علی اکبر تو، غم نخوری

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت انطباق بیشتر با روایات معتبر تغییر داده شد، ابیاتی که شامل سخنان حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با سیدالشهداعليه‌السلام است حتماً باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. ضمناً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) و دیگر کتب معتبر نام مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف ذکر شده است و در دیگر کتب مقاتل نیز نامی از مادر او برده نشده است؛ تنها در کتاب کامل بهایی(۶۴۷) آمده که مادر محمد نیز حضرت زینبسلام‌الله‌علیها است؛ در کتاب کامل بهائی نیز سندی ارائه نشده است و احتمال اشتباه طبری زیاد است زیرا طبری در سطر قبل از این جمله، نام اُمُّ البنین را هم به اشتباه لیلی ذکر کرده است. در قرون بعدی دو کتاب منتخب التّواریخ(۲۲۵) و منتهی‌الآمال (۲۲۵) علاوه بر روایت اول گزارش کامل بهایی نیز ذکر کرده‌اند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

می‌رود سـمت برادر به تنـش تب دارد            دو پسر دارد و یک زمزمه بر لب دارد

برخلاف آنچه در اشعار آورده می‌شود بر اساس روایات مقاتل معتبر محمد و عون جداگانه به رزم رفتند و پس از به درک واصل کردن شماری از دشمنان به شهادت رسیدند.

تکـیـه دادند به هم هر دو برادر ایـنـبار            هر دو در مرکز این دایره و چون پرگار

مدح و شهادت فرزندان حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : احمد شاکری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

دیگر بـسـاط روضـۀ او پـا گرفـته بود            اشکـش از او مجـال تمـاشا گرفـته بود

در خـیـمه مـانـده بود نـبـیـنـد برادرش            در خیمه نذر روضۀ زهـرا گرفته بود


دارنـد مـی‌بـرنـد، بـه تــاراج می‌رونـد            حـالا صـدای هـلـهـلـه بـالا گـرفـته بود

یک یک حریف این دو دلاور می‌شوند            طرح هجوم دسته جمعی پا گرفـته بود

جایی بـرای بـوسۀ زینب نـمانـده است            از بس که زخم ‌‌‌در تنشان جا گرفته بود

وقت غـنـیـمت است دو تا لـشکـر آمده            خولی دوباره سهم خودش را گرفته بود

سهمش دوتا سر است به تاراج می‌برد            دار و نـدار زیـنب کـبری گـرفـتـه بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت تطابق بیشتر با روایات معتبر تغییر داده شد، هر چند حرمله لعنة الله علیه در کربلا جنایات فجیعی انجام داد لیکن در شهادت محمد و عون حرمله ملعون نقشی نداشته است بلکه عون توسط عَبْدُاللَّهِ بْنَ قُطْبَة و محمد توسط عَامِرَبْنِ نَهْشَل تَّمِيمِي به شهادت رسید و اشعاری همچون بیت زیر نشانگر عدم مطالعۀ شعرای محترم است که باید اصلاح شود. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

هرکس رسیده با دو تبر ضربه می‌زند            این نـقـشه‌های حـرمله حالا گرفـته بود

زبانحال عون و محمد بن عبدالله با سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : مرتضی محمودپور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

گل‌های زیـنـبـیـم و به پـایت فـتـاده‌ایم            سر بـر حـریـم قـدسی‌ت آقا نـهـاده‌ایم

رگ هایمان ز خون علی موج می‌زند            مـا از تـبـار جـعــفـر طـیـار زاده‌ایـم


ما را به عشق، مادرمان شیر داده است            حالا که جان به کف به رهت ایستاده‌ایم

عالم تمام قـد همه مدیـون فـاطمه‌ست            ما جان به راه مادرتان هر دو داده‌ایم

قـربانـیان عـشق ولی تـشنه لب شدیم            مـا تــشــنـۀ زلال ولایـت ز بــاده‌ایـم

ما را به جـان مـادرتـان انتخـاب کن
خاک قـدوم حضرت خـتمی مآب کن

ما آمـدیم تا که به راهت سـپـر شـویم            ما آمده به عشق تو بی‌بال و پر شویم

با اذن مادر آمـده‌ایم سـوی تو حـسین            مـا آمـده به نخـلـۀ مـادر ثـمـر شـویم

ما بـیـقـرار عـشق تـو بـودیـم از ازل            ما آمدیم تا که ز خـون دیده تر شویم

ما آمـدیم در شـب ظلمت بـرای خود            در آسـمان چـشم غـریـبی قـمر شویم

ما را نگـاه رحـمـتـتان راه داده است            ما آمـده به راه تو بی‌پـا و سر شـویم

بنما قـبول تحـفۀ خـواهر که هدیه شد

قـربـانـیان عـشق به راه تو فـدیـه شد

مادر بگوشمان غم عشق تو خوانده است            بـذر محبت تو به سیـنه نـشانـده است
از بسکه روز و شب به‌لبش یا حسین بود            وان اسم اعظم است که بر سینه مانده است
لالایـی شـبـانـۀ مـا بــوده یـا حـسـیـن            گهواره شاهد است که نام تو رانده است
ما گشته‌ایم بی‌سر و سامان تو حسین            دشمن اگر به خون، تن ما را کشانده است
قـبـله نـمـای کعـبـۀ تـوحـیـد مـا تویی            ما را محبت تو به اینجا رسانده است
خوشبخت آن کسی که فدای تو می‌شود
خـون‌های ما حلال ولای تو می‌شود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت انطباق بیشتر با روایات معتبر تغییر داده شد زیرا اولاً هیچ سندی بر کودک بودن آنها وجود ندارد بلکه بر اساس مدارک و شواهد تاریخی آنها جوان و یا حداقل نوجوان بوده‌اند!! ثانیاً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) فقط عون فرزند حضرت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

طـفلان زیـنـبـیـم و به پـایت فـتـاده‌ایم            سر بـر حـریـم قـدسی‌ت آقا نـهـاده‌ایم

شهادت عون و محمد فرزندان عبدالله بن جعفر و حضرت زینب

شاعر : حسین رئوفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

دلشوره‌ام ملاحت گل‌های زینب است            قـلبم پُر از محبت گل‌های زینب است

بعد از علیِ اکبر و قاسم، به طاق عرش            نا باورانه صحبت گل‌های زینب است


هر روز در میان ملائک سخن به اشک            از لحـظۀ شهادت گل‌های زینب است

آن یک بگـفت من نـوۀ حـیـدرم، بـزن            امروز روز غیرت گل‌های زینب است

این گـفت مثل جعـفـر طیـار، پَر زدن            پُر خون به عرش حاجت گل‌های زینب است

سر میدهیم و چشم و دل، ای خیل دشمنان            هر سو، پُر از سخاوت گل‌های زینب است

آمد حـسین سوی شهـیـدان خـواهـرش            بشکسته از مصیبت گل‌های زینب است

دستان کوچکی و «رئوفی» و صد گره            احسان همیشه عادت گل‌های زینب است

: امتیاز
نقد و بررسی

در شعر فوق ردیف شعر از طفلانِ به گل‌های تغییر داده شد زیرا اولاً هیچ سندی بر کودک بودن آنها وجود ندارد بلکه بر اساس مدارک و شواهد تاریخی آنها جوان و یا حداقل نوجوان بوده‌اند!! ثانیاً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) فقط عون فرزند حضرت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دلشوره‌ام ملاحت طفلان زینب است            قـلبم پُر از محبت طفلان زینب است

بیت زیر به دلیل نامستند بودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد.

با هم بَرَد بسوی حرم بس که کوچکند            صورت میان صورت گل‌های زینب است

رزم و شهادت عون و محمد فرزندان عبدالله بن جعفر و حضرت زینب

شاعر : حسن ثابت جو نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسمط

چشمِ دشمن کور از این سبک حضور زینب است           این چنین مجنون شدن مدیون شور زینب است

لحـظۀ ایثار و هنگام ظهـور زینب است           روز اجـلال مقـام پُر غـرور زینب است


هر که آمد سوی میدان گفت پور زینب است           این دو سردارِ شجاع از نسل و نور زینب است

این که باشد عون فرزند غیور زینب است           دیگری نامش محمّد او سُرور زینب است

رزمِ زینب زاده‌ها  طعنه به خیبر می‌زند

این چنین جنگ آوری گویا به حیدر می‌زند

همچو سیمرغی به میدان هر طرف پر می‌زنند           آتـشـی بر سینـۀ لرزان لـشـکـر می‌زنـند

ابتدای هر رجز حرف از پیمبر می‌زنند           دم ز جنگ موته و پیکار جعـفر می‌زنند

هر دو دم از حرمت زهرای مادر می‌زنند           مرهمی با این رجز بر زخم کوثر می‌زنند

پیـش چـشم دشمنان دم از دلاور می‌زنند           ذکر یا حـیـدر مدد را هم مکـرر می‌زنند

این همه شوق شهادت آرمانی مکتبی ست

حاصل آموزش و درس و کلاس زینبی ست

با حضور این دو کار جنگ بی سامان شده           هم عدو لرزان شده هم بی رمق شیطان شده

چشم زینب پشت ابر خـیـمه‌ها پنهان شده           چار قل می خواند و خود قاری قرآن شده

یک طرف مادر از این رزمندگی حیران شده           یک طرف از زخم چشم دشمنان نالان شده

هم حسین بن علی در سینه‌اش طوفان شده           هم که اهل خیمه مدهوشِ چنین میدان شده

در حـرم افـتـاد نـاگـه نـالـه و تاب و تبی

تـا خـبـر آمـد ز قـتـل نـوجــوان زیـنـبـی

مادری داغ جـوان دیده میان خیمه‌هاست           در دل مادر خدا داند که غوغایی بپاست

زد پر خـیمه کـناری و نوایش بی نواست           او نگاهش بر ره برگشتن خـون خداست

زینب اکنون منتظر مانده که گل های کجاست           ناگهان دیدش که فصل نوحه و اشک و عزاست

روی دستان برادر سورۀ شمس و ضحاست           رفتن زینب ز احساس است و ماندن از وفاست

دید زینب خـون به انـدام بـرادر ریخـتـه

روی دوش دلبـرش گـلبرگ پرپر ریخته

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : حسن ثابت جو نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

پیش پایت ای حسینم قرص ماه آورده‌ام            هر دو سرباز دلیـرم بهر شاه آورده‌ام

گرچه سربـازند لیکن از تبار جعـفرند            ای برادر پیش پایت یک سپاه آورده‌ام


پرچـم لشکر به دست کوچک آنان بده            تا ببـیـنی دو علی در رزمگاه آورده‌ام

از مـنـای عاشـقی تا کـربـلای عاشقی            من دو قـربانی بسوی بـارگـاه آورده‌ام

جنس خود ارزان فروشم قیمت چشمان توست            هدیه هایم را به نذر یک نگـاه آورده‌ام

خواهر زارت چه دارد غیر این مضجات خود            ای برادر بر غریبی ات گـواه آورده‌ام

کن قبول این داده را قابل ندارد ای حسین            زندگی را پـای تو در قـتـلگاه آورده‌ام

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیاتی که شامل سخنان حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با سیدالشهداعليه‌السلام است حتماً باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. ضمناً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) فقط عون فرزند حضرت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ضمنا در کتب تاریخی هیچ سندی بر کودک بودن آنها وجود ندارد بلکه بر اساس مدارک و شواهد تاریخی آنها جوان و یا حداقل نوجوان بوده‌اند!! جدای از سال ازدواج حضرت زینبسلام‌الله‌علیها که ۱۷ هجری ذکر شده است و در کربلا ۴۴ سال از ازدواج حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با عبدالله گذشته بوده!!! مطالب دیگری نیز نشانگر جوان بودن این دو آقازاده است به عنوان مثال ۳۱ نفر در کربلا توسط آنها به درک واصل شده اند و یا اینکه بعد از خروج سیدالشهداعليه‌السلام از مکه عبدالله بن جعفر نامه ای به دو فرزندش می دهد که به امام برسانند این دو بزرگوار پس از یک یا دو روز طی راه در بیابان ها نامه را در منزل صفاح به امام می رسانند و این کار هیچگاه از دو کودک بر نمی آید. کوچکترین مبارز کربلا که به میدان مبارزه رفته، رجز خوانده و جنگیده حضرت قاسم با حداقل ۱۳ سال سن است.

زبانحال عون و محمد بن عبدالله با سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : عباس احمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

چه می‌شود که بگیری به دامنت سر ما را            سر شکـسته همچون عـلی اکـبر ما را

یقین که موی سپیدش سپیدتر شود از این            اگر زمین بگذاری تو روی مادر ما را


هم او که تحت لوایش شدیم شیعۀ زهرا            و با ولایت حیدر سرشته جوهر ما را

رقیه منتظر ماست پس به ما بده قولی            به خـیـمه‌ها برسانی سـلام آخـر ما را

شبـیـه قـاسـم، دایی شـدیـم بال شکـسته            بیا و جمع کن از روی خاکها پر ما را

تمام آرزوی ماست: تیغـشان بشود تیز            که پیش مرگ گلویت کنند حنجـر ما را

به عشق اینکه نمانَد برای رأس تو نیزه            خوشا به نیزه بدوزند پس سراسر ما را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد زیرا بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) فقط عون فرزند حضرت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

هم او که شیر به ما داده از محبت زهرا            و با ولایت حیدر سرشته جوهر ما را

بیت زیر به دلیل نامستند بودن و عدم رعایت شأن اهل بیت حذف شد.

میان خـنـده آن نـیـزه دارهای حـرامی            شـما اجازه نـده روسری مادر ما را...

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسمط

از ازل خورشید انور زینب است            حـافـظ الـلـه اکـبــر زیـنـب است
کربلا را حافظ و سر زینب است            حـیـدر کـرار دیـگـر زینب است


بعد زهرا روح کوثر زینب است

پیـش پایش آسـمـان خـم می‌شـود            مـرجـع تـقــلـیـد مــریـم مـی‌شـود
کـعـبـۀ غــم‌هـای عـالـم‌ مـی‌شـود            آیـت الـلـه مــعـــظــم مــی‌شـــود

محشر صحرای محشر زینب است

یک‌ زن اما لشگری را صف شکن            یـک‌تـنـه بـاب الــمــراد پـنـج تـن
تکـیـه بر این شـانه‌ها دارد حسن            ذوالـفـقـاری دارد از جـنس سخن

منبری‌ها! جان‌ منـبر زینب است

از امــام‌ خـود حـمـایـت مـی‌کـنـد            از گـنـهـکـاران شـفـاعت می‌کـند
گـاه در مـیــدان قـیـامت‌ مـی‌کـنـد            گـاه در خـیـمـه عـیـادت‌ می‌کـنـد

مادری از جنس‌ خواهر زینب است

در خـطرها بـال و پر را می‌دهد            می‌رود خـون جـگـر را مـی‌دهـد
مـوقــع پـیـکـار سـر را مـی‌دهـد            پای عشـقـش دو پـسر را می‌دهد

فـانی عـشـق بـرادر زیـنـب است

ای غـریـب کــربـلا جـانـم فـدات            نه پـسر! دو نـوکـر آوردم بـرات
این دو تا خاک‌اند خاک زیر پات            سهـم‌ من‌ را هم‌ بـده از کـربـلات

بین‌خیمه زار و مضطر زینب است

مـادری وقـتـی کـه دارد دو پـسر            با خـودش هم ‌تـیـغ دارد هم‌ سپـر
امـنـیـت دارد بـه هـنـگـام خـطـر            کی ‌می‌افـتـد بر‌ زمـیـن بـیـن گذر

روضه خوان‌ داغ مادر زینب است

این دو تا هستند شأن من به جاست            حرمتم ضرب المثل در کربلاست
دور از من چـشم های بی‌حـیاست            چادر زینب کجا در زیر پاست؟!

در حـفـاظ دو دلاور زیـنب است

هر دو تا سیـراب از یک بـاده‌اند            این دو آقـا زاده حــیــدر زاده‌انـد
تـا ابـد بـر عـشـق تـو دل داده‌انـد            اذن مــیــدان را بـــده آمــاده‌انـــد

نه نـگـو! امـیـد آخـر زینب است

تو نـرو گـودال! اینـهـا مـی‌رونـد            هر دو با سربـند زهـرا‌ می‌رونـد
زیر شمـشـیر و سنـان‌ها می‌روند            جان‌ من‌ غصه نخـور تا می‌روند

غـصـه دار دیـدۀ تـر زینب است

بهتر این که وقت غـارت نیستـند            می‌روم‌ وقـتـی‌ اسـارت نیـسـتـنـد
می‌خـورم سـیـلی غـربت نیـستـند            وقـت‌ تـقـسـیم غـنـیـمت نیـسـتـنـد

موقعی که بین لشگر زینب است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد

پیـکـر اسـلام‌ را سـر زینب است            حـیـدر کـرار دیـگـر زینب است

ابیاتی که شامل سخنان حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با سیدالشهداعليه‌السلام است حتماً باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. ضمناً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) فقط عون فرزند حضرت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ای غـریـب کــربـلا جـانـم فـدات            نه پـسر! دو نـوکـر آوردم بـرات
این دو تا خاک‌اند خاک زیر پات            سهـم‌ من‌ را هم‌ بـده از کـربـلات

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

تمامِ هـستیِ خود را کفن کردم برایِ تو           تـمـامِ هـسـتیِ زیـنب فـدایِ کـربـلایِ تو

بمیرد خواهرت دیگر نگو از بی‌کسی و غم           که خونِ این دو قربانی بریزم زیرِ پایِ تو


اگر مثلِ علی اکبر هزاران تکـّه هم باشند           نیایم از حـرم بیـرون عزیزانم فـدایِ تو

خدا را شکر می‌بینم سرِ گلهایِ باغم را           غروبِ غم شکفته در میانِ نیـزه‌هایِ تو

شمیمِ صبرِ زینب را تمامِ کربلا حس کرد           نـوایِ نالـه‌ام مانـده به خاکِ نـیـنوایِ تو

حسابِ صبر و ایثارم بماند تا صفِ محشر           دوایِ دردهـایِ من ظـهـورِ دلـربـایِ تو

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیاتی مثل ابیات زیر باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. ضمناً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) فقط عون فرزند حضزت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تمامِ هـستیِ خود را کفن کردم برایِ تو           تـمـامِ هـسـتیِ زیـنب فـدایِ کـربـلایِ تو

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، درترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

اگر گلهایِ زینب را چو قاسم لـِه کند مَرکب           نمی‌گـیرم سراغی از دو نذریِ ولایِ تو

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مسمط

کـیسـت این، اُمِ ابـیـهایِ حـسـین            کیست این حضرتِ زهرایِ حسین

کـیـست این سایـۀ هَـمپای حسین            کـیست پیـغـمـبـرِ فـردایِ حسـین


کـیـست جـز زینب کـبـرایِ حـسیـن

چادرش خورد تکان طـوفان شد            کوه برخاست زمـین حـیران شد

ماه چـرخی زد و سر گردان شد            کعـبه هم دست بر آن دامان شـد

کـیست این مـریـم عـذرای حـسـیـن

مــادری کـــه دو جــگــر آورده            هــرچـه دارد بــه نــظــر آورده

پـیـش خـورشـیـد، قــمــر آورده            زحــمــتـش را بـه ثَــمــر آورده

آمــده جــان بــدهــد پــایِ حـسـیــن

جـان خـود بـر دو کــبـوتـر داده            هـر دو را سَـمــتِ خـدا پَـر داده

اذن اگــــــر زود بــــــرادر داده            قـــســـــمِ چــــادرِ مــــــادر داده

دل خوش است او به دو امضای حسین

هر دو مَـردنـد و صاحب عَلَم اند            ذوالـفـقـارنـد که هم پُـشتِ هم اند

هر دو تـا پـشت و پـنـاهِ حـرم اند            هر دو در معـرکـه ثابـت قدم اند

خـویـش را کـرده مُـهـیـایِ حـسـیـن

پــردۀ خــیـمــه کـشـیــده خـانـوم            کَـم کَـم انـگـار خـمـیـده خـانــوم

رَزمِـشـان را کـه نـدیـده خـانـوم            فـقــط از دور شـنـیــده خــانــوم

گـوئـیـا هست خـودش جـایِ حـسین

خــنــده‌هــا زود خــبــر آوردنــد            بــادهــا یــکــسـره پَــر آوردنــد

سَـرِ این دو، چـه مـگـر آوردنـد            تــیــغ هــا را هــمــه در آوردنـد

هر دو اُفـتـاده به صـحـرایِ حـسین

مادر است اینکه سَرَش درد گرفت            خواست خیزد کَمَرش درد گرفت

که دو جایِ جگـرش درد گرفت            ناگهـان بـال و پَـرَش درد گرفت

گـفـت ای وایِ مـن و وایِ حـسـیـن

قـصـدِ جــانِ دو بــرادر کــردنـد            نـیـزه‌هـا را دو بــرابــر کــردنـد

ضربـه‌هـا را که مُـکَـرَر کـردند            بـعـد هــم نـیَّـتِ خـنـجـر کـردنـد

به شـمـاره است نـفـس های حـسـین

این طرف یک پـسر اُفـتاد زمین            قـبل از آن یک تـبـر اُفـتاد زمین

آن طـرف آن دِگَـر اُفـتـاد زمـین            دشـنـه‌ای دور و بَـر اُفـتـاد زمین

غـرقِ خـونـابـه سـراپــایِ حـسـیـن

بِـیـنِ مــیــدان چـقـدر بَـلـوا بـود            دو بــدن بــود هــزاران پــا بـود

دو گـلـو بـود و دو نِـی بـالا بود            دو سـر اما سَـرِشـان دعـوا بـود

وای از خـنـده به غـم‌هـایِ حـسـیـن

از یــکــی زود زِرِه را کَـنــدَنـد            از یکی جـوشَـنَـش از جا کَـندَند

وقـتِ غـارت هـمه یِـکجـا کَندَند            بـود دایــی تـکُ تـنـهــا کَـنــدَنـد

آه از حــالـتِ ســیــمــایِ حـســیــن

بـیـنِ خــون دیــد امــانـت هـا را            بعد از آن غربت و غارت ها را

دسـت گــردانِ غــنـیـمـت هـا را            بــاز هــم گـفـتـنِ قــیـمـت هـا را

خـواهـرش در پِـیِ سـقـایِ حـسـیـن

شد غـروب و دو پسر را می‌دید            بر سـرِ نـیـزه دو سـر را می‌دید

دو سـرِ خـورده تـبـر را می‌دیـد            دورِ خـود چـنـد نـفـر را می‌دیـد

مــانـده امـا بـه تـمـاشــای حــسـیـن

غــمِ فـرزنـد نـمی‌دانـی چـیـست            دو سه تا چین رویِ پیشانی چیست

در پیِ نــیزه پـریـشـانی چـیست            بین نا مـحـرم و حـیرانی چیست

کـیست زینب تک و تنهـای حـسین

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر مستند نبوده و مغیر روایات معتبر است.

وقـتِ غـارت هـمه یِـکجـا کَندَند            بـود دایــی تـکُ تـنـهــا کَـنــدَنـد

دو سـرِ خـورده تـبـر را می‌دیـد            دورِ خـود چـنـد نـفـر را می‌دیـد

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

زین دو طوفان سوار می‌سازد            مـردِ روزِ شـکــار مـی‌ســازد

زلـفـشان را به شانه می‌ریـزد            چـنــد تــا آبــشــار مـی‌ســازد


مثـل خـورشید باشد و از خود            دو قـمـر در مــدار مـی‌ســازد

دارد از سر به زیرهایِ حـرم            شـیـعــۀ ســربــدار مـی‌ســازد

هر دوتا تیغه‌هایِ یک شمشیر            دارد او ذوالـفــقــار مـی‌سـازد

تیغـشان را چه خوش تراشیده            هــر دو را آبــدار مــی‌ســازد

بـه عـلـمـدار می‌کـنـد نـظـر و            از روی او دو بـار مـی‌سـازد

کم اگـر آورند- فـرضِ محال-            از خـودش تـیـغـدار می‌سـازد

می‌رود خـود مـیـانِ مـیـدان و            هـمه را تـار و مـار می‌سـازد

پیشِ او هرچه هست چیزی نیست            کــوه بـاشـد غـبـار مـی‌ســازد

از ســواران سـراب مـی‌مـانـد            از سـپـاهـی مـزار مـی‌ســازد

از رجـزهـایـشان مـقـابلِ خود            شـیــون و الــفــرار مـی‌سـازد

او خـودش مـرتـضای کـرار اسـت

زینب است این، دو تا علمدار است

اگـر ایــنجـا کــویـر دریـا مـن            اگر اینجـا غـبـار صـحـرا من

اگـر ایـنـجـا غـریـب اُفــتــادی            چه خـیـالی‌ست کـربـلا بـا من

همه‌شان گرد و خاک، طوفانم            هـمـه‌شان کـوچـک اند اما من

پشتِ در می‌روم به خـاطرِ تو            مـرتـضایی اگـر تو زهـرا من

غربتت دیدم و به من برخورد            رخـصتم می‌دهی، به مولا من

این زمین را به باد خواهم داد            تـازه هـم مـی‌کـنـم مــدارا مـن

دسـت، بـالا گــرفــتــم از اول            بیـنِ یـاران مـچـرخ آقـا من...

کیست در روز بی‌کسی هایت            کـیـست در لـحـظـۀ مـبـادا من

در دوراهــی نـشـســتـه‌ام آقــا            یـا که این دو جـوان من یا من

به تو سـوگـنـد که بـنـی هـاشم            مـات ایـنـان شـونـد حـتـی من

این غـزالان غـلام زاده شـدند            هـر دو از زینب اند اینهـا من

کار مـگـذار بر مـدیـنـه کِـشَـد            مـکـش آقـا زِ دسـتِ مـا دامـن

آمــدم تــا بــه مـن زیـــان نـخـورد

آب هــم در دلـت تـکــان نــخــورد

کربلا پیش این دو جان می‌داد            بوسه بر این دو نوجوان می‌داد

هر دو نـعـم الامیـر می‌گـفـتـند            آسـمـان دل بـه آسـمـان می‌داد

تا محـمـد کمی رجز می‌خواند            عـون هم پـاسـخِ هـمان می‌داد

اشــهـــد انَ یـــا ولـــی الــلــه            مـثـلِ این بـود که اذان مـی‌داد

آن یکی تا جواب این می‌گفت            این یکی هـم جواب آن می‌داد

پشت بر پشتِ خویش چرخیدند            تـیغِ مولا خـودی نـشان می‌داد

این یکی اهل کوفه را می‌ریخت            دیـگـری حـقِ شـامـیان می‌داد

مـادری بیـنِ خـیـمـه‌اش بود و            ظرفِ اسـفـنـد را تکان می‌داد

درد پـــا داشـت از دویـدن‌هــا            دردها را به استـخـوان می‌داد

فکر و ذکرش فقط حسینش بود            داشت در خیمه گاه جان می‌داد

تشنه بودند و ضعف می‌کردند            یک نفـر کـاشکی امـان می‌داد

بـه زمـیــن روی خــاک اُفــتــادنـد

وایِ مـن ســیــنـه چـاک اُفــتـادنــد

خشک شد خشک خشک حنجرشان            خورد یکجا به سنگ ساغرشان

رو به سمتِ حـریـم زینب بود            بـیـنِ خـون‌ها نـگـاهِ آخـرشـان

کـار صـیـاد زنــده کـنـدن شـد            به زمین ریخت بالشان پرشان

می‌رسد دشنه‌هابه سینه چه سخت            می‌کُـنـد ضـربه‌ها مکـررشان

نـیـزه‌ها مـی‌شـونـد کوچـکـتـر            تـیـغ هـا مـی‌کـنـنـد اکـبـرشـان

روی دوش حسین خون می‌ریخت            کرده آن بـوسه‌ها مـعـطـرشان

کو محمد کدام عـونِ من است            چه به هم ریخـتـه سراسرشان

پـیـش روی حـسـین با عـبـاس            پـهـن بــودنـد در بـرابــرشـان

سوخت تا خیمه گاه، دارُالحَرب            آتـش اُفـتـاد رویِ پـیـکـرشـان

پـیـش نامـردهای کـوفه نشـین            روی نـاقـه نشـسـت مـادرشان

سـرِ عـبـاس بـود و مـحـمـل زیـنب

گـــریـــه مـی‌کــرد بــر دلِ زیــنـب

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیاتی مثل ابیات زیر باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. ضمناً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) فقط عون فرزند حضزت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است.جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

غربتت دیدم و به من برخورد            رخـصتم می‌دهی، به مولا من

کار مـگـذار بر مـدیـنـه کِـشَـد            مـکـش آقـا زِ دسـتِ مـا دامـن

برخلاف آنچه در اشعار آورده می‌شود بر اساس روایات مقاتل معتبر محمد و عون جداگانه به رزم رفتند و پس از به درک واصل کردن شماری از دشمنان به شهادت رسیدند.

تا محـمـد کمی رجز می‌خواند            عـون هم پـاسـخِ هـمان می‌داد

آن یکی تا جواب این می‌گفت            این یکی هـم جواب آن می‌داد

در شهادت محمد و عون حرمله ملعون نقشی نداشته است بلکه عون توسط عَبْدُاللَّهِ بْنَ قُطْبَة و محمد توسط عَامِرَبْنِ نَهْشَل تَّمِيمِي به شهادت رسید و اشعاری همچون بیت زیر نشانگر عدم مطالعۀ شعرای محترم است که باید اصلاح شود.

یک حـرامی در آن طرف اما            به کـفِ حـرمـلـه کـمان می‌داد

پرت می‌شد حـواس نـامـحـرم            غلط می‌خورد بر زمین سرشان

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : هادی ملک پور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

غـم جـدایـی تو کـرده قـصـد جان مرا            غمی که سوخته تا مغز استخوان مرا

از آن زمان که به دنـیا قـدم گـذاشته‌ام            عـجـین به داغ نـوشـتـند داسـتـان مرا


چه رورگار غریبی که باز در صدد است            بـگـیـرد از من دلـخـون برادران مرا

ز غربتت رمق راه رفتن از من رفت            انـا الـغـریب تو لـرزانـده زانـوان مرا

اجـازه‌ای بـده نـذری سـفـره‌ات باشـند            کرم نما بـپـذیر این دو قرص نان مرا

بیا و گرد خـجالت ز چـهـره‌ام بـردار            به خونشان بـدرخـشان ستـارگـان مرا

ادا اگـر بـشـود حـق تـو ز جـانـب من            تـوان مـگـر بـدهـد جسـم نـاتـوان مرا

قـدم خمـید ز داغت، داغ این دو گـلـم            خـمـیـده‌ تـر نـکـنـد قـامت کـمـان مـرا

به خاطر تو ز خـیـمه نـیـامدم بـیرون            مگر که پی نبری چشم خونچکان مرا

نـصیب بـاغ دلـم از بـهـار انـدک بود            خـدا به خـیـر کـنـد قـصـۀ خـزان مرا

بـلا عـظـیـم‌تـر و من صبـورتر شده‌ام            چه سخت کـرده خـداونـد امتحـان مرا

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیاتی مثل ابیات زیر باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. ضمناً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) و دیگر کتب معتبر فقط عون فرزند حضزت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید. ضمنا هیچ سندی بر کودک بودن آنها وجود ندارد بلکه بر اساس مدارک و شواهد تاریخی آنها جوان و یا حداقل نوجوان بوده‌اند!! کوچکترین مبارز کربلا حضرت قاسم با حداقل ۱۳ سال سن است؛ لذا بیت زیر تغییر داده شد.

قـدم خـمـیـد ز داغ تو... داغ طـفـلانـم            خـمـیـده‌ تـر نـکـنـد قـامت کـمـان مـرا

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : مربع ترکیب

به یا قدّوس به یارب به زینب            عبادت می‌کند هرلب به زینب
خـدا را دیده‌ام امشب به زینب            بدهکار است این مذهب به زینب


دو عـالـم تـکـیه دارد بر عـصـایش
می‌افـتم شصت و نه دفـعه به پایش

وقـار آمـد به پـابـوس وقـارش            علی حظ می‌کند از اقـتـدارش
خـدا بـوده فـقـط آمـوزگــارش            برون زد از دهانش ذولفقارش

نـگـو یک زن، بگو یک مرد آموز
شـده زینب ولـی زهـراست امـروز

نخی از چادرش نور است زینب            ولـی الله مـسـتـور است زینب
ز فهم این و آن دور است زینب            میان خیمه در طور است زینب

چه بـهـتر از حـرم لـشگـر بـسازند
بـرادرهـا به ایـن خـواهــر بـنـازنـد

همه رفـتـنـد تـنهـا مـانـده حالا            و دردش بی‌مـداوا مـانـده حالا
ز زنهای حرم جـا مانـده حالا            به یادش حرف زهرا مانده حالا

تــمــام دشـت پــیـچــیــده خـبــرهـا
رسـیــده نـــوبـت رزم پـــســـرهــا

عـزیــزم؛ یــار آوردم بـرایـت            گـل بــی‌خــار آوردم بــرایـت
عـــلاج کـــار آوردم بــرایـت            دو تـا ســردار آوردم بــرایـت

نـگـو نه! تا به شب رو می‌زنـم من
بـه پـیـش پـات زانـــو مـی‌زنـم مـن

نزن تکیه به نیزه خواهرت هست            سر نـاقـابـلم نـذر سرت هست
تنی لاغر فـدای پیکرت هست            ببین پشت سرت را لشگرت هست

بـده شـمــشـیـر را دسـتـم بـگــیــرم
رجز خـوان باشـم ایـنجا دم بگـیـرم

به میدان می‌روند این دو برایت            زمین خوردند اگر اصلا فدایت
نبـیـنم بغض مانده در صدایت            نـبـیـنـم لــرز افـتـاده بـه پـایت

نـبـیـنـم شـرمـت از چـشـمان زینب
فــدای تــار مــویـت جـــان زیـنـب

چه بهتر جان دهند اینها به پیکار            نـبـیـنـند ازدحـام جـمـع اشرار
همان وقتی که می‌بیـنند انظار            همان وقتی که می‌آیم به بازار

نـبـیـنـنـد احـتـرامــم را شـکـسـتـنـد
مـرا در پـیـش مـردم دست بـسـتـند

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیاتی مثل ابیات زیر باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. ضمناً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه(ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) فقط عون فرزند حضزت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

عـزیــزم؛ یــار آوردم بـرایـت            گـل بــی‌خــار آوردم بــرایـت

نگو نه! تا به شب رو می‌زنم من            به پـیش پات زانـو می‌زنم من

رزم و شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر و حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : میلاد حسنی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

یادگارِ زینـبند، سردار هستند این دو گل           بهـرِ حق آمادۀ پـیکـار هستند این دو گل

از رد پاهایشان هی بوسه می‌گیرد ملک           بال‌های جعـفر طـیّار هـستند این دو گل


میمـنه تا میسره مبهـوت غـرش هایشان           جلوه‌های حـیدر کرار هستند این دو گل

هرچه دشمن میرسد خانه خرابش می‌کنند           بر سر هـتاکـیان آوار هستند این دو گل

غصۀ لرزیدن دلهای مضطر می‌خورند           از نگـاه حرمله بیـزار هستند این دو گل

مادر از خیمه دعـا کرده علی‌اکبر شوند           عصر عاشورا به روی دار هستند این دو گل

زیـر پـا افـتـاده‌اند و رویشان نـیـلی شده           روضه‌خوان کوچه و مسمار هستند این دو گل

دایی گریانشان یک یک به خیمه می‌برد           در زمین کربلا بسیار هستند این دو گل

: امتیاز
نقد و بررسی

طبق اسناد تاریخی تنها عون بن عبدالله فرزند حضرت زینب است و محمد بن عبدالله فرزند حضرت زینب سلام‌الله‌علیها نیست زیرا در کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) و دیگر کتب معتبر نام مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف ذکر شده است و در دیگر کتب مقاتل نیز نامی از مادر او برده نشده است؛ تنها در کتاب کامل بهایی(۶۴۷) آمده که مادر محمد نیز حضرت زینبسلام‌الله‌علیها است؛ در کتاب کامل بهائی نیز سندی ارائه نشده است و احتمال اشتباه طبری زیاد است زیرا طبری در سطر قبل از این جمله، نام اُمُّ البنین را هم به اشتباه لیلی ذکر کرده است. در قرون بعدی دو کتاب منتخب التّواریخ(۲۲۵) و منتهی‌الآمال (۲۲۵) علاوه بر روایت اول گزارش کامل بهایی نیز ذکر کرده‌اند. ضمناً در هیج کتاب مقتلی موضوع اجازه ندادن سیدالشهدا عليه‌السلام به محمد و عون و به طبع آن آمدن حضرت زینبسلام‌الله‌علیها برای اذن میدان گرفتن فرزندش نیامده است، همچنانکه هیچ سندی بر کودک بودن آنها وجود ندارد بلکه بر اساس مدارک و شواهد تاریخی آنها جوان و یا حداقل نوجوان بوده‌اند!! کوچکترین مبارز کربلا حضرت قاسم عليه‌السلام با حداقل ۱۳ سال سن است.

بچه‌های زینبند، سردار هستند این دو گل           گرچه طفل آمادۀ پیکار هستند این دو گل

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت فرزندانش

شاعر : محمدحسن بیات لو نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

وقتی کسی ز جان خودش دست می‌کشد            از هستی و جهان خودش دست می‌کشد

وقتی که آفـتاب دلـش می‌کـند غـروب            از مـاه آسـمان خـودش دست می‌کـشد


یـادش میان خـلق خـدا می‌شود عـزیز            هرکس که از نشان خودش دست می‌کشد

وقتی که صحبت ازغم و داغ حسین شد            زینب ز کودکان خودش دست می‌کشد

کـرده فــدا هــسـتـی خـود در ره امــام

بـاشـد زبـانحـال وی، ایـنـچـنـیـن کـلام

ایـنـان در آسـمـان بـلـنـدت کـبـوتـرنـد            نـام تو می‌بـرند به هـرجا که می‌پـرند

شرمـنـده‌ام که بیـشتـر از این نـداشـتم            این کودکان تـمـامیِ هـستی خـواهرند

در قـلـبـشان عـزای جـوانت گرفـته‌اند            در راه تو فـدایـی و قـربان اصـغـرنـد

شمـشـیرشان مـیان کـمر بـرق می‌زند            شاگرد درس رزم عـلـمـدار لـشکـرند

خون علی میان رگ این دو کودک است
جنگاوری این دو به زهرا قسم تک است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد، زیرا در هیچ کتابی اذن گرفتن حضرت زینب برای فرزندانش؛ مخالفت امام و .... نیامده است لذا اگر اینگونه اشعاری هم خوانده میشود حتماً باید در قالب زبانحال گفته شود. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

یک بار رو زدم به تو اینگونه تا مکن            سهـمیۀ مرا تو از این غـم جـدا مکـن

ضمناً بند سوم این ترکیب بند به دلیل ایرادات قافیه ای و ... کلاً حذف شد.

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت فرزندانش

شاعر : مجتبی شکریان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترکیب بند

وقتی که در دور و برت لشگر نباشد            وقـتی بـرایت یک نـفـر یـاور نباشد

وقتی که هَل مِن ناصر تو بی‌جواب است            وقتی که شرم از سبط پیغمبر نباشد


خواهر اگر جان را نریزد زیر پایت            دیگر به جان تو قـسم خواهر نباشد

باید که قـربانی شوند این دو جـوانم            باور بکن راهی از این بهـتر نباشد

وقـتی که عـبـدالله هـم داده رضایت            عـذری نمانـده صحـبتی آخـر نباشد

وقتی وهب را مـادرش تقـدیم کرده            از یک مسیحی خواهرت کمتر نباشد

بگـذار تا کامل شود عشق من و تو            بـگـذار بیـن ما کـسِ دیـگـر نـبـاشد

کاری بکن ای هستی ام در روز محشر            تا خواهـرت شرمنده از مادر نباشد

من هرچه را دارم اگر ریزم به پایت            جبران یک موی علی اصغر نباشد

هـستـنـد اولاد من، اما خـون ایـنهـا            رنگین تر از خـون علی اکبر نباشد

گفتی همیشه خواهرت را دوست داری

حـالا نـبـایـد روی حـرفـش نـه بـیاری

از غـربتت مـولا خبر دارند هر دو            بر حال امروزت نظر دارند هر دو

تنهایی‌ات اینجا درآورد اشکشان را            از غصه‌ات چشمان تر دارند هر دو

پوشانـده‌ام بر تن لـباس رزمشان را            بنگر چه تیغی بر کمر دارند هر دو

من که حریف بی‌قراری شان نبودم            شـور عجـیبی بین سر دارند هر دو

از بسکه شوق پَر زدن تا دوست دارند            بر تن به جای دست پَر دارند هر دو

از نسل ابراهـیم و اسماعـیل هستند            در دستشان تیر و تبر دارند هر دو

وقت رجز خواندن شبیه شیر هستند            وای از دمی که نیزه بردارند هر دو

مانند خـورشیدند و آتش می‌فـشانـند            شیران جنگـند و شرر دارند هر دو

با خـونشان آمیـخـته شور شجـاعت            مانـند عـبـاست جـگـر دارند هر دو

بگـذار اینها سـوی میـدان پـر بگـیرند

من راضی‌ام هر دو به پای تو بمیرند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت حفظ بیشتر شأن اهل بیت تغییر داده شد

کاری بکن ای عشق من در روز محشر            تا خواهـرت شرمنده از مادر نباشد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد، ابیاتی مثل ابیات زیر باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. ضمناً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) فقط عون فرزند حضزت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

از لحظه‌ای که گفته‌ای "نه" ای برادر            حال و هوای محتضر دارند هر دو

شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر و حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

حاجیان چون یک به یک پرپر شدند            در منـای عـاشقی بی‌سر شدند

نـوبـت پــرواز اهــل راز شـد            مـادری با کودکان دمـساز شد


رازهـایی بهـرشان افـشا نـمود            بـالـهـای بـلـبـلان را وا نـمـود

که‌ای گرامی یاوران احیا شوید            بـال بگـشایید و بر بـالا شـوید

اذن گـیرید از شه صاحب ولا            عـشـق را سازید اینجا بر مـلا

نوگـلانـش راهی صحرا شدند            دست بر دامـان آن لـیـلا شدند

از همان راهی که مادر گفته بود            باز شد با شه ره گفت و شنود

که‌ای جهانی حاجی طوف سرت            اذن فـرما جان زهـرا مـادرت

مـا دو تا یـار سـرافـراز تـوأیم            تیغ بر کف هر دو سرباز توأیم

کن نظر اینجا کفن پوش آمدیم            مست از جام تو مدهوش آمدیم

اشک ریزان شه گل لب را گشود            راه را بر نـوغـزالان وا نمود

سوی میدان هر دو گل راهی شدند            راهـیِ سیـر الی الـلهـی شـدنـد

تیغ بر کف از یمین و از یسار            بر دل دشمن زدند از شوق یار

ناگهان باد خـزانی پـر گـشـود            برگهـای شاخه گـلهـا را ربـود

دست گلچین دامن گل را گرفت            شعـله‌ها دامان بلـبـل را گرفت

باز شد بـازار حُسن و دلـبری            شـد جـمال یـاسـهـا نـیـلـوفـری

شاه آمد هر دو را در بر گرفت            یاسها را زیر بال و پر گرفت

شد روان از قـتلگـاه عـرشیان            تا به سـوی خـیـمـۀ افـلاکـیـان

گفت زینب دوستان کاری کنید            »یاورم را یاوران یاری کنید«

میروم دور از رخش در خیمه گاه            تـا نـبـیـنـم مـاه را لـبــریــز آه

شکر من هم هدیه‌ای دادم بر او            خـون طفـلانم به من شد آبـرو

گـر که صد اولاد دیگـر داشتم            یا که صـد سـرو دلاور داشـتم

جمله را میکردم از جان فانی‌اش            خویش را هم میکنم قربانی‌اش

یا حسین ای تـشنـه کام کـربلا            کـشـتـی تـوحـیـد ای نـوح بـلا

هـستی خـواهـر فـدایت دلـبـرم            ای امام بی‌معـیـن ای سـرورم

گر چه در فکر جدایی از منی            روح من فکـر جـدایی از تـنی

ای تـمـام روح من از تن مرو            هستی من را بگیر بی‌من مرو

: امتیاز

سبک های سقائی شهادت فرزندان حضرت زینب و عبدالله بن جعفر

شاعر : مسکین، رنگچیان، مددی نوع شعر : ذکر سقائی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک ۳                                            (به سبک: دل تو را من اگر شکستم)

دو برگ نو رس دو ماه تابـان            بـه امـر مـادر، در آن بـیابـان


کفن به تن بهـر جنگ عـدوان            شدند عرضه، به شاه عطشان

************* بند دوّم *************

امـام بـر حـق، حـسـیـن زهـرا            داد اذن مـیدان بر این دو دریا

مــادر بـه خـیــمـه دارد تـمـنّـا            کـنـد قـبـول از، بـرای مـیـدان

شعر از محمد مسکین

********************************************

پخش سبک ۴                                               (به سبک: کنار علقمه محشر به پا شد)

الهـی کـن نـظـر بر حـال زینب            خـزان شـد گـلـشن آمـال زیـنـب

برای دین حـق عـون و مـحـمـد            به میدان می رود اطـفـال زینب

دل مــا شــد هـــوائــی            شــده وقــت جــدائــی

رســــد آوای زهـــــرا            بــیــا مــادر کـجــائـی

بــرای لالـه هـایت کـن دعــائـی

***********************

فــتــاده بــر دل زیـنـب شــراره            بریـزد از دو چـشـمانـش ستـاره

نظـاره میکـند با قـلب پـر خـون            که جـسم پاکـشان شد پـاره پـاره

نــوا آمـــد ز مـــیــدان            بـیا دائی حـسـین جان

بـگـیـر ایـن گـاه آخــر            سـر مــا را بـه دامـان

شـدیـم آخـر فــدای دیـن و قــرآن

***********************

دوبـاره سیـنـه ها مـاتـم سـرا شد            دوباره خـیـمه ها غرق عزا شد

کــنـار پـیـکـر عــون و مـحـمـد            دوبـاره محـشـر کـبـری بـپا شـد

یـکـی در دسـت سـقـا            یکی در دسـت مــولا

یـکـی آغـوش حـیــدر            یکـی آغــوش زهــرا

کـند این صحـنـه را زینب تـمـاشـا

***********************

بـرادر جـان فـدای گـریه هـایت            حسین گـریه نکن زینب فـدایت

اگرچه لاله هایم غرقه خون شد            فـدای تـار مــوی بـچــه هـایـت

شوم قـربـان سـرت را            عـــلـــی اکــبــرت را

بـیـا خـواهــر بـبـوسـد            گـلــوی اطــهــرت را

مـبـر بـا خـود دگـر انگـشـتـرت را

 شعر از:  مهدی مددی

********************************************

پخش سبک ۵                                                         ( به سبک : قاسم ای، گل زهرا، سلیل یاسین)

برادر؛ ز هجـرانت، شوم جان بر لب (۲)

چه کـنـد فـردا؟ بعـد تو جـانا، که شود تنهـا، به بیـابـان زیـنب(۲)

*********** بند دوّم ***********

همچون تو، عزیزانت، به ذکر یا رب (۲)

ز عطش دلخون، شده در هامون، به دل محزون، همه گریان امشب(۲)

**شعر از: مجرد همدانی**

********************************************

پخش سبک ۹                                   (به سبک: عباسم ای تو آب آور من)

یا اَخا بنگر این دو پسرم، نورِ بصرم (۲)           کن قبول از من دو نو ثمرم، قرصِ قمرم

غـربـتـت دیـگـر، مـی‌زنـد آذر، هـر زمـان بر جـگـرم

ای جانِ خواهر، با دو چشمِ تر، از غمت نوحه ‌گرم (۲)

*************** بند دوّم ***************

جان بر کف بهرِ فرمانِ توأند، قربانِ توأند (۲)           سربازِ عهد و پیمانِ توأند، چون جانِ توأند

دو گـلِ اَحـمـر، دو مَــهِ اَنــور، ایـن دو نـیـکــو سیـَـرم

ای جانِ خواهر، با دو چشمِ تر، از غمت نوحه‌گرم (۲)

**شعر از: محمد رنگچیان**

********************************************

پخش سبک ۲۰                                                   ( به سبک: ای شبهِ رویِ طاها)

آورده‌ام دو قـــــربـــــان            بـرایِ حـفــظ قــرآن (۲)

بـنـمـا قــبـول تـو از مـن            این هدیه را حسین جان (۲)

«مـظـلـوم، بـرادر جــان            مظلوم، برادر جان»(۲)

********** بند دوّم *********

طـاقـت نـدارنـد ای جـان            این دو در این بیابان (۲)

جـان در رهـت سـپـارنـد            بر رویِ خاکِ میدان (۲)

«مـظـلـوم، بـرادر جــان            مظلوم، برادر جان»(۲)

**شعر از: محمد رنگچیان**

********************************************

پخش سبک ۲۲                                 (به سبک: من آنم که ره را به رویِ تو بستم)

حسین جان برادر ببـین حـالِ زارم            الا جـان خـواهـر سخـن با تـو دارم

بـه جـز کـودکـانـم سـپــاهـی نـدارم            که سـازم فـدایِ تو ای جـانِ زیـنب

********** بند دوّم *********

دو لالـه زِ گـلـزارِ خــتـمِ رســولان            بـرای دفـاع از تـو و دیـن و قـرآن

مهـیّـایِ جـانـبازی ای جانِ جـانـان            به قـربـانِ رویـت عـزیـزانِ زیـنب

**شعر از: محمد رنگچیان**

********************************************

پخش سبک ۲۳                              

دو جانـباز نازنـین، مه جـبـین، که چون جان زیـنـبـند (۲)

از بانگ هل من معـین، دل غـمین، عزیزان زیـنـبـند (۲)

********** بند دوّم *********

دو نـوگـل بـاغ دیـن، بـا یـقــیـن، ســربـازان زیـنـبـنـد (۲)

عـترت زار و حزیـن، این چنـیـن، پـریـشـان زیـنبـنـد (۲)

**شعر از: محمد رنگچیان**

********************************************

پخش سبک ۳۱                            

از خسرو دین یارب (۲)            رخـصـت طـلــبـد زیـنب

از بــهــر عـــزیـــزانـش            دو نــو گــل خــنـــدانـش

مولا یا حسین مظلوم (۲)

********** بند دوّم **********

آمــادۀ جــانـــبــازی (۲)            در راه ســـــرافـــــرازی

گــردیـــده جـــوانـــانــش            دو شــمــع شـبــسـتـانـش

مولا یا حسین مظلوم (۲)

**شعر از: مجرد همدانی**

********************************************

پخش سبک ۳۷                                    ( به سبک: ز کربلا شد امشب )

دو شـیـر مـرد دوران

به راهِ جـانـان، نـمـا تو قـربـان، عـزیزِ مـادر، حـسیـن برادر

رسیده وقـت هـجـران

زِ جـورِ عـدوان، در این بیابـان، به دیـدۀ تـر، حـسین بـرادر

********** بند دوّم *********

بــده تــو اذن مـیــدان

در این بیـابـان، زِ راهِ احسان، عـزیز داور، نگر به خـواهـر

که زد بـه قـلـبِ آنـان

غمِ جوانان، شراره اینسان، به حال مضطر، نگـر به خواهر

**شعر از: محمد رنگچیان**

********************************************

پخش سبک ۳۸                          ( به سبک: ابوفـاضل ای میرِ لـشکر)

عــزیــزان زیـنـب بـــرادر (۲)            فـــدای تــو ای جــانِ خــواهــر

به کـرب و بـلا ایـن دو قـربـان            بُـوَد هـدیـه از نـسل جـعـفـر (۲)

********** بند دوّم *********

ببـین در رهت جان نـثـاریم (۲)            پــیِ یـــاریـت بـــی قــــراریـــم

بــه جـز یـــاری دیــن و قــرآن            تــمــنـّای دیــگــر نــداریــم (۲)

**شعر از: محمد رنگچیان**

********************************************

پخش سبک ۳۹    

حسین جان برادر بـبـین حالِ زارم            ایا جـان خـواهـر سخـن بـا تو دارم

بـه جـز کـودکـانـم سـپــاهـی نـدارم            که سازم فدایِ تو ای جانِ زینب(۲)

********** بند دوّم *********

دو لالـه زِ گـلـزارِ خــتـمِ رســولان            بـرای دفـاع از تـو و دیـن و قـرآن

مهـیّـایِ جـانـبـازی ای جانِ جـانـان            به قربانِ رویت عزیزانِ زیـنب(۲)

**شعر از: محمد رنگچیان**

********************************************

پخش سبک ۴۰                                          ( به سبک: روم دگـر ز کـوی تو )

حـسـیــنـم ای بــرادرم             گــل ریــاضِ مـــادرم

نـظـر نـما سوی حـرم             دو هـدیه بهـرت آورم

دو نـــور دیـــدۀ تــرم             بــــــرادر دلاورم (۲)

********** بند دوّم *********

دو لشگرم که مضطرند             دو یـادگـار خـواهـرند

که دل غـمینِ اصغرند             فــدائــیــانِ اکــبــرنــد

قـبـولـشان کن از کرم             بــــــرادر دلاورم (۲)

**شعر از: محمد رنگچیان**

: امتیاز
نقد و بررسی

توضیح مهم: بر اساس روال معمول سایت به دلایل: ۱ــ تطابق بیشتر اشعار با روایات معتبر ۲ ــ رعایت بیشتر اصول و فنون شعر همچون رعایت قافیه و ... ۳ ــ رفع ایرادات یا ابهامات معنایی و محتوایی؛ در اشعار بالا نیز تغییراتی داده شده و اصلاحاتی صورت گرفته است اما با توجه به توافق با شعرای محترم و دست اندرکاران اشعار سقائی؛ در این مورد خاص « اشعار سقائی» از  ذکر ریز تغییرات و اصلاحات صورت گرفته خوداری شد.« لازم به ذکر است که سبک سقائی مربوط به هیأت های عزاداری همدان است که در سال ۱۳۹۰ به عنوان اثر معنوی استان همدان ثبت ملی شد»